روز های اردیبهشت 93
واسه هیجده ماهگیت چون همش استرس بعد زدن واکسن رو داشتم کاری نکردم....اما بعد چند روز آخر هفته با بابایی رفتیم یه پارک خوب تا حسابی انرزیت تخلیه بشه...تو هم که عاشق بازی... میخای از پنجره بیای بیرون.... فدای تو که میخوای با همه دوست شی....مهربون من... از این پارک بازی خوشم میادچون هم تو مرکز خرید بوستان هم بی خطر میریم سراغ بقیه روزها که پانیذ مامان همش در حال بیرون رفتن بود....تو جلو منم دنبال خانم شیطون... ببین موهات اینجوری چقدر خوشگل شده اما متاسفانه تا بفهمی بر میداریش چی بگم داری .... حالا میگی کش موهامو بده داری گل هارو بو میکنی مثلا تازه گی هایاد گرفتی ...تا گل میبینی بو میکنی م...
نویسنده :
مامانی
12:19