بعد رفتن مهمونا
جمعه صبح مهمونامون رفتن..پانیذ مامان از خواب که بیدار شدی دیدی خاله و مامی نیستن...همه جا رو دنبالشون گشتی بعدش که دیدی نیستن...رفتی تو آمپاس.... اینم صحنه ایی از ناراحتیت که به عروسکت پناه بردی...مامان فدات شه.... منو بابایی برای اینکه حال و هوات عوض شه تصمیم گرفتیم شما رو پارک ببریم.....آ|خه تو بیرون رفتنو خیلی دوست داری.... ...
نویسنده :
مامانی
17:52