پانیذپانیذ، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه سن داره

نی نی نازنازی

سفرنامه پانیذ خرداد 93

1393/4/7 11:30
نویسنده : مامانی
663 بازدید
اشتراک گذاری

اینبارسفر ما به شمال یه کم طولانی شد البته به شما عسلم خیلی خوش گذشت....همش پارک ...خونه دوست و فامیل...خلاصه گرفتن شیر از شما که واسم نشدنی بود ...امکان پذیر شد وشما جز چند روز اول زیاداذیت نکردی...

میریم سراغ ادامه سفر به زبان تصویر....

تو راه رفتن به ساری-فیروز کوه

رفته بودیم جنگل با خانواده بابایی انقدر شیطونی کردی که دو ساعت خوابیدی

رفته بودیم پیش بابا بزرگ....خدا بیامرزه

وبلاگ هنگ کرده نمیشه بقیه عکس هات. بزارم....

جیگرم رفتی پارک

 

 

 

 

 

حالا اومدم بقیه عکس هاتو  بزارم

نینی خاله هرمس که تازه به دنیا اومده ما رفته بودیم دیدنش

دینا وپانیذ که این سری خیلی به هم عادت کرده بودن...فدای هر دو تا تون

با خاله مائده وعمو دانیال رفته بودیم پهنه کلا که یه جای زیارتی بود اینجا هم خونه مادر بزرگ عمو دانیال هست که داریم عصرونه میخوریم

پارکینگ خونه مامی که هر وقت حوصله شما سر میرفت مامی یا خاله میبردنت اونجا....اینم تاکسی همسایه مامی که رفتی بالاش

رفتیم خونه دوست من خاله مونا ...خاله مونا کیک درست کرده بود و واسه شما الکی شمع گذاشتیم تا فوت کنین...اونم کیانا دختر خاله مونا

راستی این سری زن عمو ..سارا...شهریار هم مثل ما موندن...ما یه دو روزی پیش اونا رفتیم

تو هم که همش رو زبونت اسم شهریار....فدای مهربونیات

اولین بار تاکسی سوار شدی از میدون معلم در ماه 20 زندگیت

 

دینا و پانیذ عمارت شهرداری ساری

 

دینا و پانیذ با خاله . دایی محمد

پسندها (5)

نظرات (3)

خاله مائده
7 تیر 93 13:35
چه روزای خوبی بود وقتی اینجا بودینکاش تموم نمیشددلم خیلی براتون تنگ شده....دوستون دارم
مامانی
پاسخ
منم همینطور خاله جون...زود زود بیا پیشمون
مامان آنيسا
7 تیر 93 18:14
همیشه خوش باشیناینورا هم بیاین
مامانی
پاسخ
ممنون عزیزم ایشا ا.. مزاحم میشیم
مامان آیسو وآیسا
10 تیر 93 14:47
همیشه به سفر وخوشی وگردش مهدیه جون راستی خانومی چه ناززز وعسل شده ماشاللههزار تا بوس از طرف خاله وایسو وایسا برا پانیذ جونی
مامانی
پاسخ
ممنونم عزیزم...دوستون دارم خاله...اگه اومدین تهران دوست دارم ببینمتون