شروع پاییز و سفر کیش
سلام به همه دوستان ..مدتی نبودیم... اول اینکه عید قربان و عید غدیرتون مبارک.... واسه عید قربان تصمیم گرفتیم کیش بریم...جاتون خالی خیلی خوش گذشت..البته به همراه اذیت های پانیذ خانم...که اصلا مراکز خرید رو دوست نداشت...اما جاهای تفریحی خوب بود..چهار روز اونجا بودیم اما زود گذشت..
بقیه سفرمون رو به زبلن تصویر ببینید
پانیذ تو 23 ماهگی واسه اولین بار داره سوار هواپیما میشه...
لابی هتل آرامیس /پانیذ در حال شیطونی
اینجا هم کشتی هست که رفتیم وسط دریا تا مرجان های دریایی رو ببینیم( کشتی آکواریوم)
رو عرشه کشتی
خانواده کوچیک ما
دخترم داره باماهی ها حال و احوال میکنه
فدای خانومیات
ورودیه شهر تاریخی کاریز...پانیذ خسته بود خوابش برده بود تو ماشین...
اینجا هم داخل شهر کاریز پانیذ همچنان خواب ...بابایی خسته شد بیدار شو...هوا هم گرم بود بابایی کلی عرق کرد
پانیذ خانم سرحال و شاد بیدار شد
غروب زیبا در کنار کشتی یونانی
دریای زیلای کیش و اب بازی پانیذ مامان به همراه بابایی...
اولین بار هست که پانیذ تو آب دریا آبتنی میکنه...
پانیذ و دوستش آقا طاها...روزی که میخواستیم جت اسکی با خانواده ایی که قبلا آشنا شده بودیم رفتیم تا شما کوچولوها رو پیش هم دیگه بزاریم ....
پارک دلفین ها...قبل رفتن بازم خواب بودی و لباس هاتو عوض نکرده تو بغل از هتل اومدیم...
اینم از سفر ما به کیش....
تو پست بعدی با تولد پانیذ و تولد شهریار و عروسی دختر عمه بابایی میام...
دخترم داری دو ساله میشی داری یواش یواش از دنیایی کوچولویت بیرون میای...داری بزرگ میشی گل زندگیه من...عمر تو فقط یه بار تجربه می کنی دوست دارم بهترین ها رو بگذرونی و لبات فقط بخنده..