جا مانده از قبل
سلام به همه دوستامون...چند وقتی اینترنتمون قطع بود ...به همین دلیل عکس های تولد پانیذ رو نمیتونم الان بزارم باشه تو پست بعدی..
عزاداری هاتون قبول باشه امیدوارم پانیذ منو تو دعاهاتون فراموش نکرده باشین...امسال پانیذ لیشتر معنی عزا داری و امام حسین رو فهمید..غروب ها تو کوچه ما هیئت دسته میرفت منو پانیذ هم میرفتیم پایین و عزاداری میکردیم...پانیذ هم سینه میزد مثل بقیه وبا زبون شیرینش میگفت حسین...
واسه عاشورا و تا سوعا مثل هر سال رفتیم ساری...
دو روز مونده به عاشورا تولد گل همیشه بهار زندگیم بود
دخترم پانیذ عزیزم تولدت مبارک ...حالا تو پست بعدی تولدت رو که یه هفته زودتر گرفتم به دلیل شروع محرم رو میزارم...دختر عزیزم خیلی دوست دارم...
چقدر بودن تو تو زندگیمون زیباست..چقدر در آغوش گرفتنت لذت بخشه...چقدر نوازشه تو واسم دلچسبه...خدایا تو رو به معصومیت این روز های پانیذ لبخند رو از لب های پانیذ من هیچ وقت نگیر....خدایا به هر زنی که آرزوی مادر شدن داره این نعمت رو بده...
من قبل بارداری خیلی عاشق نینی نبودم خیلی هم انتظار نکشیدم اما لذت مادر شدن شیرین ترین لذت دنیاست...خدا یا پانیذ من همیشه شاد و سالم باشه..همینطور همه بچه های دنیا بخصوص جیگر دیگه من برادر زادم دینا که خیلی دوسش دارم و دلم واسش تنگ میشه..
داره پشمالو رو میخوابونه
باغ پرندگان که یه جمعه رفتیم...فدای ناز و عشوه دخترم
تولد شهریار پسر عموی پانیذ..که این روزها خیلی با هم دوست شدنو جدا کردن اونا از هم خیلی سخته..هر دو شروع میکنن به گریه که پیش هم باشن..
لواسون تولد یکی از دوستامون
رفتیم خرید کادو تولد خانم خانم ها...منتظر ببینه چی میخریم...
شیطونیه جدید
راستی از اول آبان پانیذ داره تمرین میکنه که از مایبیبی خلاص بشه...