25 امین ماهگرد دختر نازم
دخترم 25 ماهه شدی...مبارک باشه
از شیرین کاریهاتهرچی بگم کمه...انقدر حرف های جالب میزنی که تعجب میکنم از کجا یاد گرفتی...تمام کارهای منو تقلید میکنی..خونه رو واسم مرتب میکنی...چند تا شعر یاد گرفتی که خودت اونا رو حفظ کردی...
جمله های جالبی که میگی چند تا شون رو مینویسم
میدونی چیه....یه لحظه بیا...فعلا برو...چه عجب...صدا رو کم کن میخوام بخوابم...میخوام برم مهد کودک(عاشق مدرسه و مهد کودک شدی البته تو تلویزیون دیدی چون تا حالا هیچ کدوم رو نرفتی)....جدیدا شب بخیر هم میگی...
به مغازه میگی مزاغاله
به هواپیما میگی هماتان
به رزلب میگی للبی
به خلبان میگی خبلان
حالا میریم سراغ عکسها
اینجا روز تاسوعا خونه دختر دایی ما مانه که با ا میر علی و امیر حسین و امیر عباس عکس انداختی...
منتظر مهمونامون هستی ...زست گرفمی خودت
نمیخوای بخوابی با من قهر کردی رفتی رو زمین خوابیدی
روز عاشورا..این سربند و روسری رو عزیز واست گرفته
این هواپیما هم جایزه اینه که جیششو به مامان گفت
هم بازی جدید پانیذ که اسمش داداشی هست البته پانیذ موها و لباس هاشو نابود کرده
پانیذ و شهریار در حال فیلم دیدن
یکم طولانی شد بقیه در ادامه مطالب
راستی پانیذ الان 17 تا دندون داره...تو این یه ماه اخیر 3 تا دندون در آوردی دخترم....به همین خاطر یکم لاغر شدی...
چند وقته به نقاشی و کتاب خوندن خیلی خیلی علاقه مند شدی...به همین دلیل جایزه اینبار جیش گفتنت صندلی خریدیم واست..
راستی مامی و خاله مائده مشهد بودن که کلی سوغاتی واست خریدن تو پست بعدی عکس سوغاتی هاتو میزارم
ممنون خاله جون و مامی مهربون
بابایی میخواست فیلتردستگاه تصویه هوا رو تمیز کنه که شما دست به کار شدی
دچرخه سواری پانیذ خریدی که باباش کرده هم پشتش گذاشته
دختر نازم دوست دارم