اولین تاپ سواریه پانیذ
دیشب خانم خانما بیخوابی زده بود سرشو هوس پارک رفتن کرده بود ما هم مجبور شدیم ساعت 12 شب اونو ببریم پارک....نمیدونین چه ذوقی میکرد وقتی بچه هارو میدید اینور اونور میرفتن....فکر کنم تو دلش میگفت کی میشه منم راه برم و بازی کنم.....فدای شیطونکم بشششششششششششششششم....خلاصه خانم خانمارو بردیم تو پارک دورش بدیم. اونم اینقدر اینور اونور نگاه کرد فکر کنم چشم درد و گردن درد گرفت..پانیذی رو واسه اولین بار سوار تاپ کردیمو تاپ دادیمش ..کاش بودینو ذوقشو میدیدن...فکرکنم دیگه کارمون در اومد همش باید ببریمش تاپ سواری.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی