پانیذپانیذ، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره

نی نی نازنازی

سلامی دوباره..

1392/7/2 11:54
نویسنده : مامانی
228 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه ی دوستای عزیزم

ما بعد از حدود 3 هفته غیبت دوباره برگشتیم....امروز بلاخره وقت کردم تا بیام و وب پانیذیو آپ کنم...آخه تو این چند مدت که نبودیم اتفاقای خوب و بد زیادی افتاد..

اول اینکه پانیذی شب تولد من و ده ماه شدن خودش حالش بد شد و دو شب بیمارستان بستری بود وای که چه روزای بدی بود هم تنهایی و نبود مادرم و خواهرم تو این شرایط سخت اذیتم میکرد  و هم مریض شدن عزیزدلم....مادرم تا از بستری شدن پانیذی با خبر شد میخواست اونوقت شب راه بیوفته بیاد تهران که ما جلوشو گرفتیم که تا فردا صبرکنه شاید پانیذی مرخص بشه ....ولی قرار شد یه شب دیگه هم بمونه...بخاطر همین مامی زهرا و خاله مائده و دائی محمد اومدن تهران پیش ما....و بعد از رسیدنشون فورا اومدن بیمارستان و بعد از دیدن پانیذی خیالشون راحت شد....بگذریم از یادآوری اون روزای سخت خیلی ناراحت میشم و شما دوستای عزیزم هم ناراحت میشین...خلاصه بعد از مرخص شدن پانیذی همه رفتیم شمال تا اونجا هم کنار مادرم باشم و هم حال و هوای پانیذی عوض شه...دائی محمد میگفت پانیذی از قصد خودشو زده به مریضی که بیاد شمال...نیشخندنیشخند

خداروشکر الان حال پانیذی خیلی خوب شده و از اون مریضی بد دیگه خبری نی....

امروز دو روز میشه ما از شمال برگشتیم خونمون و  من وقت کردم بیام و وب عشقمو آپ کنم..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان آيسو وآيسا
2 مهر 92 12:23
دلمون براتووون تنگ شده بود
الهي بميرم مريض شده بودي...باشه عوضش رفتي پيش خاله ومامان جوون بهت خوش گذشته
ميبوسمت هزار تا پانيذ جوووونم
حالا بهتره مهديه جووون...چي شده بود نازززم مريض شده بو


دل منم خیلی براتون تنگ شد ولی اینقدر درگیر پانیذ بودم که وقت هیچ کاری نداشتم....دکترا میگفتم تب ویروسیه...فقط تب میکرد دیگه...بوووووووووووس برا آیسو آیسا جونی
مامي كيانا
2 مهر 92 13:14
چقدر خوشحال شدم وقتي متوجه شدم پانيذي حالش خوب شده خدا روشكر
ايشالا ديگه هيچ وقت مريض نشه و خدا نكنه كه ديگه كارش به بيمارستان بكشه
ميدونم روزهاي سختي رو گذروندي
مادر بودن سخته و اينكه ببيني پاره تنت رو تخت بيمارستان بيحال و مريض خوابيده
خدا رو شكر كن كه اتفاق بدي نيفتاد حالا شاد و سلامت هستيد
ببوس از طرف من پانيذي شيطون رو نگاه كن
دنياي وارونه خوشگل تره؟


خیلی دوران بدی بود واقعا از یادآوریش خیلی ناراحت میشم...جدیدا همش اینکارو میکنه...از اون زیرم اینقدر ناز میشه
سعیده مامان آنیسا
5 مهر 92 16:19
خدارو شکر که خوب شد عکساشو دیدم که خیلی سرحاله خوشحال شدم آخه دیوونه آدم یه خبر نمیده مردیم از نگرانی ماشالاه تو که هیچ وقت در دسترس نیستی اگه هم باشی گوشیتو جواب نمیدی اون موقع منم میشم پانیذو ببوس


بخدا اون چند روز هزاربار مردم زنده شدم....تو حال خودم نبودم..ببخشید عزیزم...