شیطونی های پانیذی خونه مامی
وقتی میریم شمال و خونه مامی هستیم به پانیذی حسابی خوش میگذره چون هرکاری که بخواد میکنه و کسی هم جلودارش نیست.
مامی داشت بادمجون پوست میکرد تو هم تند تند رفتی پیشش اونم واسه اینکه مزاحم کارش نشی یه بادمجون داده دستت...
همه وسیله های روی میزو انداختی پایین
حالا داره از زیرش رد میشی
پانیذ در سبد...
تا سفره پهن شد تند تند رفتی وسط سفره و نمکدونو برداشتی...تازه رو لیوان هم نشستی...این عکسو عمو دانیال ازت گرفته..
از اونجایی که عشق جارو برقی هستی داری با جار برقی بازی میکنی...
اینم در حال شیطونی تو اتاق خاله مائده...همش میری اتاق خاله مائده و مشغول بهم ریختنه اتاقش میشی...هرچی بالای تختش یا میز آرایشش باشه میندازیشون پایین...
اینا بدون شرحن..
همش میرفتی سر کیف مامی و هرچی توش بود ومیریختی بیرون
هرموقع با تلفن حرف میزدیم میومدی و سیم تلفنو میخواستی ازمون....کی جرات داشت نده دستت..
اونروز اینقدر سر سیم تلفنو خوردی و آب دهن زدی بهش که خراب شد...
فدای شیطنتات