پانیذپانیذ، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

نی نی نازنازی

مهمان های ویژه

1393/2/28 1:20
نویسنده : مامانی
398 بازدید
اشتراک گذاری

اول بگم امان از این اینترنت و این صفحه جدید نینی وبلاگ....تو اون هفته اومدم با سرعت زیاد واستفاده از زمانی که تو خوا پست جدید بزارم که از بد شانسی من بعد تموم شدن نوشتن و گذاشتن عکس ها  یه دفعه اینترنت قطع شد وهرچی تو صفحه بود پرید منم خسته شدم و گذاشتم کنار....تا بالاخره امشب فرصت شد که بیام...این روز ها همش وقت کم میارم...از بس که من تمیز میکنم تو ریخت پاش میهر روز هم دوست داری بری بیرون...مامان فدای دختر ددریش بشهمحبت

میدونم اینجا تنهایی خیلی حوصلت سر میرهبوس

حالا بریم سراغ اتفاقات هفته گذشته.....

1.بعد یه سال پانیذ دوستش النا رو که پارسال تو 6 ماهگی تو پارک باهاش دوست شده بود رو پیدا کرد...کلی صحبت و حال واحوال...یه روز النا و ماماننش مینا جون اومدن خونمون...کلی بهت خوش گذشت....اینم اولین دوستت که اومد خونمون...

2.اومدن خاله مائده وبعدش مامی که متاسفانه مامی یه روز بیشتر پیش ما نموند...البته ازش قول گرفتیم دوباره بیاد و بیشتر پیشمون بمونه...البته خاله مائده هم اومد کمک من واسه واکسن 18 ماهگی شما...آخه از اون سری که تب کرده بودی دیگه من میترسم نکنه دوباره اونجوری تب کنی....خلاصه مثل همیشه کلی بهت خوش گذشت هر روز به یه عنوانی میرفتیم بیرون...تو خونه ام نمیذاشتی خاله که به قول تو لاله استراحت کنه میگفتی فقط با تو بازی کنه....

اینجا پارک سر کوچمون هست که یه روز که من تو خونه کار داشتم با هم رفتین واز خاله بستنی خواستی....

3.اتفاق بعدی سالگرد ازدواج من وبابایی بود که بابایی تصمیم گرفت یه مهمونی کوچولو بگیریم....البته چون هوا خوب بود تو لوسون این مهمونی کوچولو رو گرفتیم...اینم عکسای دختر خوبم که اون شب دختر خیلی خوبی بودی و واسه خودت تو ویلا میچرخیدی...

عاشق میز بیلیارد شده بودی

جونم ثمره 7سال ازدواج منو باباییمحبتدوستون دارم....از بابایی هم ممنونم به خاطر این مهمونی خوبمحبت

دخترم 18 ماهگیت مبارکبوس

اما واکسن 18 ماهگیت که از مدت ها قبل ذهن منو درگیر کرده بود...بالاخره این واکسن رو هم زدیم و خدا رو شکر جز روز اول که یه کم گریه میکردی زیاد به طور جدی اذیت نکرد...روز اول میخواستی راه بری پاهاتو نشون میدادی میگفتی پا و گریه میکردی...شب اول هم همش از خواب بیدار میشدی گریه میکردی...ای جونم که مامان طاقت گریه هاتو نداره....

اما خدا رو شکر از تب خبری نبودغمگین

پسندها (2)

نظرات (10)

مامی کیانا
28 اردیبهشت 93 8:49
سلام مهديه جونم اولش پانيذ جونمو ببوس و فشارش بده از عكس بستني خوردنش خيي خوشم اومد سالگرد ازدواجتون هم مبارك ايشالا اين عشق پاينده باشه رستي ببخش كه نتونشتم بيام 5شنبه كه از قزوين اومديم مادرشوهرم حالش بد شد و همش بيمارستان بوديم جمعه هم اوميم ساري نشد ببينمت
مامانی
پاسخ
مرسی عزیزم از لطفت...من و پانیذ مشتاق دیدنت هستیممادر شوهرت که حالش خوب شد ایشا ا..؟
خاله مائده
29 اردیبهشت 93 13:28
سلام عزیزدلم.... چقدر زود گذشت روزای که پیشت بودم.... چقدر بهمون خوش گذشت نازم....دوست دااارم
مامانی
پاسخ
آره خاله جون خیلی زود گذشت...کاش همیشه پیشم بودی تا من تنها نبودم...دوست دارم
مامان آیسو وآیسا
29 اردیبهشت 93 19:47
18 ماهگیت مبارک پانیذ جوووووووووووووون
مامانی
پاسخ
مرسی عزیزم...
نیلوفر/مامانه روژینا
30 اردیبهشت 93 0:31
سالگرد ازدواجتون مبارک عزیزم.بهترینهارو در کنار پانیذ عزیز براتون ارزومندم.ببوس گل دخملی رو.
مامانی
پاسخ
ممنونم دوست عزیزم ...تو هم دخمل تو ببوس از طرف پانیذو من
مامان آنيسا
30 اردیبهشت 93 20:49
18ماهگیت مبارک پانیذ جون مهدیه این دختر تو شبیه کیه سالگرد ازدواجتون هم مبارک باشه ایشالاه سالیان سال کنار هم زندگی کنین
مامانی
پاسخ
بیلمیرم...بعضی موقع ها شبیه من بعضی موقع ها مائده بعضی موقع ها هم باباش.... شبیه هیچکی نیست
مامان آنيسا
30 اردیبهشت 93 20:49
بیا خصوصی
مامانی
پاسخ
خصوصی چیزی نبود
مامان آنيسا
30 اردیبهشت 93 20:50
دخترتو که بزرگ کردی بازم نمیخوای بیای تبریز؟بریم بانه [پاسخ
مامانی
پاسخ
میام ایشا ا.. بعد ماه رمضون میام...بانه حتما میریما
خاله جون
31 اردیبهشت 93 10:27
سلام مامان پانیذ جون ماشاءالله دخترتون بزرگ شده خیلی لطف دارین که به وبلاگ سارینا سر میزنین بازم منتظرتونم. آپم
مامانی
پاسخ
خواهش میکنم عزیزم...دوستون دارم...حتما
مامانــــــــــــ دینـــــــــا
31 اردیبهشت 93 15:55
سلام ...18 ماهگی دخترت مبارک...مائده می کفت دوستت ورودی وبش رو قفل کرده ...ازش می پرسی چجوری...بهم اطلاع بدیا...مرسی
مامانی
پاسخ
سلام...مرسی عزیزم...روی ماه عشق منو ببوس....نمیدونم بزار بپرسم بهت میگم...
مامان آنيسا
1 خرداد 93 21:24
ااااااااا..... من که این پست رو خصوصی گذاشته بودم پس چرا اینجاستحالا یه خصوصی گذاشتم ببین اومده
مامانی
پاسخ
ای بی حواس