اتفاقات خوب..
امروز بعد از تلاش های بسیار منو خاله مائده و مامان زهرا در شمال برای درآوردن گوشواره از گوش پانیذ و گذاشتن گوشواره طلا تو گوش پانیذی بلاخره من و دخترعمو سارا تونستیم در تهران و به تنهایی گوشواره خانم خوشگله رو بزاریم تو گوشش البته خوشگل خانم کلی گریه کرد و چون هردفعه کلی گریه میکرد مامان زهرا هم دل نداشت مارو از اینکار پشیمون میکرد ومیگفت نمیخواد گوشواره بزاری..بزار وقتی بزرگ شد من خودم دوباره میبرم گوششو سوراخ میکنم و گوشواره میزارم براش....ولی من دست از تلاش برنداشتم و امروز که دخترعموی پانیذی اومده بود تا با پانیذی بازی کنه منم از فرصت استفاده کردم و گوشواره خوشگل خانمو گذاشتم.... عشقم ببخشید که امروز اینقدر اذیت شدی..
دوست دارم
امروز پانیذی یه کار جدید دیگه هم انجام داد برای اولین بار پاپکورن(پف فیل)خورد.نوش جونت عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی