پانیذپانیذ، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

نی نی نازنازی

فقط برای تو

1392/12/2 21:47
نویسنده : مامانی
331 بازدید
اشتراک گذاری

امروز جمعه هست دخترم وقتی خوابیده بودی بالا سرت نشستم وچند دقیقه  فقط بهت خیره شدم...ناز دونه

من داری بزرگ می شی داری کم کم معنای زندگی کردن مثل ما رو میفهمی...هم دوست دارم زودتر بزرگ شی هم دوست دارم همیشه همین روزهای شیرین بمونن...دخترم این یاداشت رو برای تو مینویسم برای تو تا بدونی تو دنیا عزیزترینم تویی(البته به همراه بابایی) بدون به داشتنت افتخار می کنم  تو بهترین وشیرین ترین نعمت خدا برای منی.... بعد رفتن بابا بزرگ از این دنیا  تو مهمترین و اصلی ترین دلیل بودن منی...تو به من نعمت مادر شدن رو دادی...تو عشق دوباره منی.چشم.دخترم همیشه برات بهترین ها رو میخوام دوست دارم آدم خوب و با سوادی بشی در آیندهتشویق

همیشه به آدم ها محبت کن وهیچ وقت سطحی وزود گذر از کنار آدم ها نگذر...هیچ وقت از کسی کینه به دل نگیر وهمه آدم ها رو راحت ببخش که اینجوری خدا بیشتر دوست دارهقلب

دخترم همیشه در کنارتم وپشتیبان تو در تمام مرحل زندگی...پانیذ دخترم تو عطر بهشت رو تو خونمون آوردی...تو حتی غروب های دلگیر جمعه رو تبدیل به شاد ترین لحظه های منو بابایی کردی...میدونی بابایی هر روز به عشق این که تو رو ببره بیرون زودتر میاد خونه تا دخملی یه وقت حوصلش سر نره...قلب

منم خوشحالم که شما رو دارم...آرزو میکنم خودت هم یه روز مادر بشی و حس امروز منو بفهمی...امروز میفهمم که مادرم چقدر دوسم داره امروز میفهمم که مادرم چرا از همه خوشی هاش به خاطر ما گذشت امروز از همیشه بیشتر خدا رو شکر میکنم که مادرم هستی...تو به اندازه پانیذ برای من مظهر عشق وبرکت هستی...دخترم  بهترین  ها رو برای تو میخوام ای همه زندگی من...ماچ

 

 

 

 

 

 

 

جایگاه مخصوص  پانیذ تو خونه

از دست پانیذ اکثر وسیل هامونو جمع کردیم..اونجایی که نشسته روزگاری آینه کنسول ما بود اما حالا......تا این خانم خانم ها بزرگ بشه ما باید کل وسایل خونمونوعوض کنیم....باباش میگه بزار راحت باشه بچمآخ

تو خونه تکونی پانیذ کار با ماشین لباسشویی رو هم یاد گرفت

اینم وقتی پانیذ حوصلش سر میره همه اسباب بازی هاشو از سبد میریزه بیرون و خودش میره توش...من بیچاره هم باید جمعشون کنم

تو این عکس پیشونی توزخمی کردی البته بی سر صدا چون من اصلا نفهمیدم...اما وقتی دیدم خیلی ناراحت شدم آخه چرا مواظب نیستی ...

ممنونم که هستی دخترمقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

خاله مائده
2 اسفند 92 21:49
سلام دوردونه من....دلم برات یه کوچولو شده.... عشق من اینقدر مامانو اذیت نکن... فداتشم با خودت چیکار کردیمواظب خودت باش عشقم من دل ندارم چیزیت بشه هاااااا.....دوستون دارم یه دنیا
مامانی
پاسخ
مرسی خاله جون...البته پانیذ میگه لاله جونمنم دلم برات تنگ شده عید می آم با هم بازی کنیم ...بیرون بریم
مامان آنیسا سعیده
3 اسفند 92 14:37
مهدیه جون قشنگ نوشته بودی خدا پانیذرو برات نگه داره اتفاق امروز خونه مامان داشتم عکسارو میدیدم که با هم تو شمال واینجا انداخته بودیم به دایی یه فاتحه هم خوندم یادش به خیر اون روزا
مامانی
پاسخ
مرسی عزیزم...خدا دختر تو رو هم واست نگه داره...سایه پدر مادرت هم همیشه بالا سرت بمونه..
درسا کوچولو و مامان
4 اسفند 92 16:01
ممنون که به ماسرزدی خیلی قشنگ و بااحساس نوشته بودی با افتخار لینکتون کردیم
مامانی
پاسخ
مرسی عزیزم نظر لطفته
محدثه
4 اسفند 92 23:45
مهدیه جون وب خیلی عالی داری مدیریت میکنی شیرینتر از عسل هم هرچی بزرگتر میشه روست داشتنی تر میشه ایشا همیشه زیر سایه مامان وبابا خوبش بزرگ شه تندرست باشین
مامانی
پاسخ
نظر لطفته...
مامان آیسو وآیسا
5 اسفند 92 11:06
خیلی قشنگ بود نوشته ات... بوس برا پانیذ جوووووووووونم
مامانی
پاسخ
ممنونم گلم... برا ایسا و ایسو جونیییییی
نیلوفر/مامانه روژینا
16 اسفند 92 1:29
عزیزم خیلی زیبا نوشته بودی.واقعا احساسات قشنگ مادرانه رو توصیف کردی .خدا پانیذ جونو برات حفظ کنه .بهترینها رو براتون ارزومندم عزیزم
مامانی
پاسخ
مرسی گلم.... ممنون بخاطر دعای خوبت...خدا شمارو هم برا دخملت نگه داره