فقط برای تو
امروز جمعه هست دخترم وقتی خوابیده بودی بالا سرت نشستم وچند دقیقه فقط بهت خیره شدم...ناز دونه
من داری بزرگ می شی داری کم کم معنای زندگی کردن مثل ما رو میفهمی...هم دوست دارم زودتر بزرگ شی هم دوست دارم همیشه همین روزهای شیرین بمونن...دخترم این یاداشت رو برای تو مینویسم برای تو تا بدونی تو دنیا عزیزترینم تویی(البته به همراه بابایی) بدون به داشتنت افتخار می کنم تو بهترین وشیرین ترین نعمت خدا برای منی.... بعد رفتن بابا بزرگ از این دنیا تو مهمترین و اصلی ترین دلیل بودن منی...تو به من نعمت مادر شدن رو دادی...تو عشق دوباره منی..دخترم همیشه برات بهترین ها رو میخوام دوست دارم آدم خوب و با سوادی بشی در آینده
همیشه به آدم ها محبت کن وهیچ وقت سطحی وزود گذر از کنار آدم ها نگذر...هیچ وقت از کسی کینه به دل نگیر وهمه آدم ها رو راحت ببخش که اینجوری خدا بیشتر دوست داره
دخترم همیشه در کنارتم وپشتیبان تو در تمام مرحل زندگی...پانیذ دخترم تو عطر بهشت رو تو خونمون آوردی...تو حتی غروب های دلگیر جمعه رو تبدیل به شاد ترین لحظه های منو بابایی کردی...میدونی بابایی هر روز به عشق این که تو رو ببره بیرون زودتر میاد خونه تا دخملی یه وقت حوصلش سر نره...
منم خوشحالم که شما رو دارم...آرزو میکنم خودت هم یه روز مادر بشی و حس امروز منو بفهمی...امروز میفهمم که مادرم چقدر دوسم داره امروز میفهمم که مادرم چرا از همه خوشی هاش به خاطر ما گذشت امروز از همیشه بیشتر خدا رو شکر میکنم که مادرم هستی...تو به اندازه پانیذ برای من مظهر عشق وبرکت هستی...دخترم بهترین ها رو برای تو میخوام ای همه زندگی من...
جایگاه مخصوص پانیذ تو خونه
از دست پانیذ اکثر وسیل هامونو جمع کردیم..اونجایی که نشسته روزگاری آینه کنسول ما بود اما حالا......تا این خانم خانم ها بزرگ بشه ما باید کل وسایل خونمونوعوض کنیم....باباش میگه بزار راحت باشه بچم
تو خونه تکونی پانیذ کار با ماشین لباسشویی رو هم یاد گرفت
اینم وقتی پانیذ حوصلش سر میره همه اسباب بازی هاشو از سبد میریزه بیرون و خودش میره توش...من بیچاره هم باید جمعشون کنم
تو این عکس پیشونی توزخمی کردی البته بی سر صدا چون من اصلا نفهمیدم...اما وقتی دیدم خیلی ناراحت شدم آخه چرا مواظب نیستی ...
ممنونم که هستی دخترم