عید فطر 93و ماهگرد عشقم
سلام به همه بعد مدت تقریبا یک ماه...دخترم بخشید که تو این مدت بخاطر مشغله های زندگی دیر اومدم به وبلاگت سر بزنم...ماه رمضون امسال بر خلاف همه سال ما تنها نبودیم.... مهمون های عزیزی داشتیم...عمه عالیه..عارفه دخرعمه...عرفان که به قول تو آفان یه چند روزی پیش ما بودن بعدش هم عشق تو خاله مائده اومد پیشت...کلی بهت خوش گذشت... راستی تو به عارفه میگفتی عمه..به عمه عالیه میگفتی عالیه...اونا کلی بهت محبت میکردن هر چی میخواست میدادن...هر کار دوست داشتی میکردی...خلاصه خوش به حالت بود...هر روز با عرفان میرفتی بیرون یه دوری میزدی و بستنی میخریدی میومدی... اینجا بابایی و عرفان داشتن بازی میکردن که تو از فرصت استفاده کردی و دسته پلی ا...
نویسنده :
مامانی
10:42